سراب اردوغان در جمهوری آذربایجان

سراب اردوغان در جمهوری آذربایجان

محفل: رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور کشور ترکیه روز پنج شنبه 20 آذر ماه درست یک روز پیش از هفتاد و پنجمین سالگرد اشغال یک ساله استانهای آذربایجان و کردستان توسط مزدوران روسیه تزاری در نیمه اول دهه 1320، در رژه ای نظامی در شهر باکوی آذربایجان بیتی از آهنگ «آراز» را خواند که برای پان ترک ها سمبل جدایی ترکهای آذربایجان از خاک مادری و برای جمهوری اسلامی ایران خبر از بلندپروازی های متوهمانه و گستاخانه این دنباله روی گذشتگان متوهمش داشت.


به گزارش محفل به نقل از ایسنا، جنگ ۴۵ روزه ارمنستان و جمهوری آذربایجان بر سر تصاحب منطقه مورد مناقشه قره باغ و پیروزی جمهوری آذربایجان در این جنگِ یک ماه و دو هفته ای بهانه ای شد تا رئیس جمهور عثمانی مسلک ترکیه به دعوت مقامات نظامی و سیاسی این جمهوری در میدان و خیابان آزادلیق باکو نظاره گر رژه نظامیان آذری باشد.
اردوغان با مشاهده رژه نیروهای زمینی، هوایی و دریایی آذربایجان و همین طور تماشای خودرو های زرهی و سلاح های به غنیمت گرفته شده نیروهای ارمنی فیلش یاد هندوستان کرد و با صدایی که در میدان و خیابانهای محل رژه نیروهای ترک پخش می شد و رادیوها و تلویزیونهای ترک زبان با قطع برنامه های معمول خود جشن پیروزی را در کشورهای تحت پوشش ماهواره های خود به صورت زنده پخش کردند، قسمتی از وقت سخنرانیش را به خواندن شعری به نام «آراز» اختصاص داد، شعری که معنایش به فارسی ارس است. آراز (ارس) نام رود شمالی ایران است که در بخش هایی مرز مشترک بین جمهوری آذربایجان و ایران است. این رودخانه پیش از جدایی بخش های شمالی کشور در دوران شاهان بی کفایت قاجار جزیی از خاک ایران پهناور بود.
غرق شدن صمد بهرنگی معلم، منتقد اجتماعی و داستان نویس ترک زبان تبریزی در شهریور ۱۳۴۷ در این رودخانه خروشان، بر حساسیت تاریخی این رودخانه افزود و منشاء و خاستگاه داستانها و اشعار فولکلور بسیاری شد. استاد یحیی شیدا، شاعر برجسته کشورمان که خود از یاران استاد شهریار است، شعری سرود با عنوان «ای آراز» که این شعر در مراسم رژه جشن پیروزی جنگ جمهوری آذربایجان، توسط اردوغان رئیس جمهور ترکیه به صورت ناقص خطاب به ترک زبانهای دو استان آذربایجان ایران خوانده شد.
او این شعر نسبتا طولانی را اینگونه خواند: ما از شما جدا نمی شدیم ما را به زور از شما جدا کردند. ارس، بزودی قدرت می گیرد.
این رفتار نسنجیده اردوغان به سرعت در میان کاربران ایرانی فضای مجازی به خصوص کاربران ایرانی توییتر با واکنش های شدیدی روبرو شد و «اردوغان... خورد» و «اردوغان غلط کرد» ترند اول و دوم ایرانیان در توییتر شد. کارشناسان حوزه قفقاز، خبرنگاران و چهره های سیاسی کشورمان نیز با هوشیاری مثال زدنی این رفتار رئیس جمهور ترک تبار همسایه شمال غربی کشورمان را محکوم کردند. چند ساعت بعد محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان در صفحه شخصی خود در توییتر به زبان فارسی نوشت: «‏به اردوغان نگفته بودند شعری که به غلط در باکو خواند مربوط به جدایی قهری مناطق شمالی ارس از سرزمین مادریشان ایران است. آیا او نفهمید که مقابل حاکمیت جمهوری آذربایجان سخن گفته است؟ هیچکس نمی تواند درباره آذربایجان عزیز ما صحبت کند.»
پس از آن سعید خطیب زاده سخنگوی وزارت امور خارجه از احضار سفیر ترکیه در ایران در واکنش به اظهارات مداخله جویانه و غیرقابل قبول رئیس جمهور ترکیه در مسافرت به باکو آگاهی داد.
سخنگوی وزارت امور خارجه کشورمان اظهار داشت: در جریان این احضار به سفیر ترکیه ابلاغ گردید که دوران ادعاهای ارضی و امپراطوری های جنگ افروز و توسعه طلب سالهاست که سپری شده است همین طور به سفیر ترکیه تاکید شد که جمهوری اسلامی ایران به هیچ کس اجازه مداخله در مورد تمامیت ارضی خودرا نمی دهد و همانطور که تاریخ پرافتخارش گواه است، درباب امنیت ملی خود حتی ذره ای کوتاه نمی آید.
به دنبال احضار سفیر ترکیه در ایران، وزارت خارجه ترکیه نیز در اقدامی متقابل سفیر ایران در آنکارا را احضار کرد. به گزارش خبرگزاری آناتولی سفیر ایران در ترکیه به سبب اتهامات "بی پایه" مقام های ایرانی مقابل رئیس جمهوری ترکیه احضار شد.
به دنبال این رفتار غیردوستانه رئیس جمهور ترکیه نمایندگان ولی فقیه در استانهای ترک زبان کشورمان با صدور اطلاعیه ای مشترک ابراز تاسف کردند: متاسفانه در رژه پیروزی کشور آذربایجان در قره باغ اشعار و سخنانی بر زبان جاری شد که وحدت اراضی کشور ما را هدف گرفته بود و از سوءحظ گوینده اینکه آن اشعار توسط ایرانیان جداشده از وطن مادری سروده شده است.
نمایندگان ولی فقیه در استانهای آذربایجان شرقی و غربی و زنجان و اردبیل خطاب به اردوغان متذکر شدند: اطرافیان تان به شما خیانت کردند و برایتان آبروریزی بزرگی درست کردند. ۲۰۰ سال است که ایرانیان ساکن در ۱۷ ولایت قفقاز که توسط دولت شوروی از وطن مادری جدا شده اند اشعار حسرت می سرایند؛ پژوهشگران تاریخ اشعار حسرت را جمع آوری و به رئیس جمهور ترکیه ارسال نمایند تا متوجه شود که تنظیم کنندگان خطابه چه خیانت بزرگی به او کرده و برای او مایه آبروریزی بزرگ درست کردند.
در همین اثنا مجلس سنای آمریکا در قالب تصویب لایحه بودجه دفاعی این کشور مجوز تحریم کشور ترکیه به سبب خرید اس-۴۰۰ از روسیه را با رأی موافق بیش از دو سوم اعضا تصویب کرد.
ماجرا از کجا شروع شد؟
در سالهای بعد از اشغال ایران از شهریور ۱۳۲۰ تا نیمه دوم سال ۱۳۲۴ یعنی سال های بعد از اختتام جنگ جهانی دوم، حزب توده ایران با سازمان دهی گسترده در سراسر ایران خصوصاً نیمه شمالی کشور، در امتداد اهداف شوم تجزیه ایران مبادرت به کادرسازی کرد.
بر پایه کنفرانس تهران که با شرکت سران متفقین یعنی استالین، روزولت و چرچیل برگزار شد، سه کشور توافق کردند بلافاصله بعد از اختتام جنگ جهانی دوم خاک ایران را ترک کنند. آمریکا و انگلستان این توافق را اجرا کردند اما شوروی همچنان در سرزمین های اشغال شده شمال و شمالغرب ایران باقی ماند تا به تدریج نیت های پلید توسعه طلبانه خودرا به مرحله اجرا درآورد.
در فاصله دوم آذر ۱۳۲۴ تا آذر ۱۳۲۵ استان آذربایجان که در آن زمان یک استان واحد به مرکزیت تبریز بود از ایران جدا شد و کمونیست های حزب توده برای عوام فریبی به دستور روس ها با نام «فرقه دموکرات آذربایجان» حکومت مستقلی را در تبریز تشکیل دادند.
این مزدوران اجنبی در دوران اشغال آذربایجان نهایت تلاش خودرا کردند تا هویت ایرانی آن سامان را به هر شکل و روشی از بین ببرند. از ممنوعیت کاربرد زبان فارسی و نابودی کتاب های درسی ایرانی گرفته تا تغییر محتوای نهادهای اجتماعی، مدارس و ادارات همه و همه با جعل هویت با دستور مقام های شوروی و نیز حزب کمونیست باکو، موجب ایرانی زدایی از این منطقه شدند.
در این راه نوکران مزدور مقیم باکو که تا سال ۱۳۲۰ جدایی از ایران را تجربه می کردند و در سالهای بعد از جدایی از ایران تحت شست وشوی مغزی روس ها هویت ایرانی خودرا انکار می کردند، با رهبری یک پان ترکیست کمونیست با نام میرجعفر باقروف، دولت ضدایرانی سیدجعفر پیشه وری را در ۲۱ آذر ۱۳۲۴ در تبریز تشکیل دادند که در ۲۱ آذر ۱۳۲۵ توسط مردم وطن پرست استان آذربایجان شکست خورد و به فرار مزدوران شوروی انجامید.
دستور محرمانه مستقیم استالین برای تشکیل کشورهای مستقل در نیمه شمالی ایران شامل آذربایجان، مازندران، گیلان، گرگان، خراسان و کردستان، سندی محکم است برای اثبات نفوذ و دخالت مستقیم بیگانگان برای تفرقه افکنی قومی و تجزیه ایران.
اوج وابستگی و بیگانه گرایی فرقه مزدور دموکرات آذربایجان به استبداد سرخ کمونیستی از این پرسش و پاسخ تحقیرکننده نمایان می شود. پیشه وری بعد از شکست تجزیه طلبان، به مقام های مسکو و باکو به اعتراض اظهار داشته بود: «شما ما را آوردید میان میدان و الان که سودتان اقتضا نمی کند، ناجوانمردانه رهایمان کردید؟» سرهنگ قلی اف، مقام مسؤول جمهوری کمونیستی باکو، پاسخ داده بود: «سنی گئتیرن، سنه دئیر گت»، کسی که تو را آورد، به تو می گوید که برو.
پیشه وری یک سال پس از فرار به شوروی در تصادفی مشکوک کشته و در باکو دفن شد. با مرگ پیشه وری، موجودیت فرقه دموکرات عملا به پایان رسید.
شاهان قاجار بلای جان ایرانیان
نقشه های ایران پیش و بعد از قاجاریه نشان از تجزیه بخش های وسیعی از خاک ایران در این دودمان نالایق دارد. در دوران ۳۷ساله حکومت فتحعلی شاه قاجار بیش از ۲۷۳ هزار کیلومترمربع از خاک ایران در جنگ های پردامنه ایران و روسیه و در دو قرارداد ننگین گلستان و ترکمانچای از ایران جدا شد. در دوران ۵۰ ساله حکومت ناصرالدین شاه قاجار نیز جدایی بیش از ۲ میلیون و ۱۹۶هزار و ۵۰۰ کیلومترمربع از سرزمین های تاریخی ایرانیان صورت گرفت.
با این حال دشمنان تاریخی ایران زمین امروزه نیز از ایران دست برنمی دارند و با تجهیز و پشتیبانی و آموزش گروه های تجزیه طلب قومی و زبانی در آذربایجان، کردستان، خوزستان و بلوچستان، همچنان درصدد لطمه به تمامیت ارضی ایران زمین و تجزیه و کوچک ترکردن آن هستند.
مسئله بسیار مهمی که به هیچ وجه نباید مورد غفلت مسؤولان، رسانه ها و مردم کشورمان قرار بگیرد این است که تبلیغات نماد گرگ خاکستری (بوزقورد) و تقدیس پرچم ترکیه و جمهوری آذربایجان و هم زمان فحاشی و توهین و دشنام به نمادهای وحدت ملی ایران به خصوص به کوروش بزرگ، زبان فارسی، شاهنامه فردوسی، خلیج فارس و… در اماکن عمومی و حتی برخی ورزشگاه های این کشورها، زنگ خطر پشتیبانی تمام عیار از دشمنان یکپارچگی سرزمینی و وحدت ملی در داخل مرزهای ایران است که هوشیاری نخبگان و نیز مسؤولان ایرانی را می طلبد.[۱]
کاری که پیشه وری تجزیه طلب با آذربایجان کرد
در ۲۱ آذر ۱۳۲۴ سید جعفر پیشه وری، رهبر فرقه دموکرات، تاسیس حکومت خودمختار آذربایجان را اعلام نمود و درست یک سال بعد در ۲۱ آذر ۱۳۲۵ در مقابل حمله قوای ارتش، عقب نشینی کرد و به باکو گریخت و در ۲۰ تیر ۱۳۲۶ در یک سانحه رانندگی در این شهر کشته شد.
سید جعفر پیشه وری در ۱۲۷۲ در روستای زاویه خلخال به دنیا آمد. در ۱۲۸۴ به همراه والدین خود رهسپار باکو شد و در آنجا به تحصیل و کار پرداخت. با پیروزی انقلاب بلشویکی، جذب کمونیسم شد و در ۱۲۹۷ در ۲۵ سالگی به عضویت کمیته مرکزی «حزب عدالت» و دفتر سیاسی آن درآمد. در اردیبهشت ۱۲۹۹ همراه با قوای ارتش سرخ که در تعقیب روس های سفید وارد گیلان شده بودند، به ایران آمد و به همراه تعداد دیگری از اعضای حزب عدالت در ۳۰ خرداد ۱۲۹۹ نخستین کنگره حزب کمونیست ایران را در بندر انزلی برپا داشتند.
در این کنگره، پیشه وری عضو کمیته مرکزی حزب شد. او ارگان حزب کمونیست در رشت را نیز منتشر نمود و مدیریت آنرا برعهده گرفت. مدتی با عوامل جناح چپ نهضت جنگل همچون احسان الله عمواوغلی همکاری کرد اما بعد از شکست نهضت جنگل به باکو رفت و وارد کارهای مطبوعاتی شد. در ۱۳۰۴ رابط حزب کمونیست ایران و «کمینترن» شد. در ۱۳۰۶ در کنگره دوم حزب کمونیست ایران که در شهر رستوف در نزدیکی مسکو برگزار شد، دبیر کمیته مرکزی و تشکیلاتی حزب در تهران شد. او سپس به تهران آمد اما در ۶ دی ۱۳۰۹ دستگیر شد و تا اختتام حکومت رضاخان به مدت ۱۱ سال در زندان ماند.
او در تمام طول دوران زندان عضویت خود در حزب کمونیست را انکار کرد. پیشه وری در اسفند ۱۳۱۸ در دادگاه جنایی به جرم تبلیغ کمونیسم و عضویت در حزب کمونیست به ۱۰ سال زندان محکوم شد. در دوران محکومیت میان وی با بیشتر هم حزبی هایش اختلافاتی بروز کرد که یکی از علل آن اصرار پیشه وری بر کتمان سمت حزبی و سوابق خود بود.
پیشه وری بعد از آزادی از زندان در ۱۳۱۹ مدتی به کاشان تبعید شد. در مهر ۱۳۲۰ در جلسه مؤسسان حزب توده شرکت کرد و جزء رهبران اولیه حزب برگزیده شد و به همراه ایرج اسکندری نخستین مرامنامه حزب را نوشت ولی به سبب اختلاف با سایر اعضا، از حزب توده فاصله گرفت و در خرداد ۱۳۲۲ انتشار روزنامه «آژیر» را در تهران شروع کرد. در انتخابات مجلس چهاردهم از حوزه تبریز برگزیده شد ولی در ۲۳ تیر ۱۳۲۳ اعتبارنامه اش به سبب کمونیست بودنش رد شد. در مرداد ۱۳۲۴ روزنامه آژیر نیز توقیف شد.
پیشه وری در ۱۲ شهریور ۱۳۲۴ حزب دموکرات آذربایجان را بنیان نهاد و در ۲۱ آذر این سال حکومت خودمختار آذربایجان را اعلام نمود. ۴۰ روز بعد، در دوم بهمن سال ۱۳۲۴ از طرف حزب دموکرات کردستان در شهر مهاباد «جمهوری خودمختار» اعلام گردید.
تشکیل جمهوری های خودمختار آذربایجان و کردستان از تبعات حضور طولانی مدت نیروهای شوروی در ایران و ناشی از شکست روسیه در کسب امتیاز استخراج و بهره برداری از نفت دریای خزر از دولت ایران بود. در آن زمان استان های آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، اردبیل، مازندران، نیمی از استان کردستان و همین طور بخش های وسیعی از شمال استان خراسان تحت اشغال نظامیان روس بود. حضور نیروهای نظامی روسیه در خاک ایران و امتناع آنان از خارج شدن از شهرهای شمالی کشور مغایر با تعهدات مسکو در اجلاس سران آمریکا و روسیه و انگلیس در تهران بود.
روس ها خروج نیروهایشان از ایران را منوط به گرفتن امتیاز استخراج نفت ایران در دریای خزر کردند و البته امتیازات مشابهی که دولت وقت ایران بلافاصله بعد از اجلاس سران متفقین در تهران به آمریکا و انگلیس واگذار کرده و استخراج نفت در نواحی جنوب شرقی ایران را در پیمانی محرمانه به شرکت های نفتی آمریکایی، انگلیسی و هلندی سپرده بود در اسفند ۱۳۲۲ روس ها را در پافشاری برخواسته هایشان مصمم تر کرد. بعد از آنکه درخواست آنان در مجلس چهاردهم رد شد، دولت روسیه خروج نظامیان خود از شمال ایران را منتفی دانست.
تحریک های قومی در دو استان آذربایجان و کردستان و حمایت روسیه از این اقدامات، جلوه ای از عکس العمل مسکو در مقابل حکومت ایران بود. از طرفی حزب توده نیز که در سایه حضور نظامی شوروی در داخل ایران موفق شده بود هشت کرسی مجلس شورای ملی را در چهاردهمین دوره قانونگذاری ایران به نمایندگان خود اختصاص دهد به کمک این عده و به مدد فشار تبلیغاتی اهتمام در متقاعد کردن دولت ایران به واگذاری امتیاز استخراج نفت دریای خزر به شوروی داشت. حزب توده که اخیرا تأسیس شده بود میتینگ های بزرگ و کوچکی در تهران و شهرهای شمالی کشور به نفع روس ها و ضد مجلس و دولت ایران به راه انداخت. ظهور احزاب دموکرات در آذربایجان و کردستان حاصل این تحولات بود.
این دو حزب با فاصله اندکی از یکدیگر بین شهریور تا آبان ۱۳۲۴ در این دو استان تاسیس شدند و میرجعفر باقروف، دبیرکل حزب کمونیست جمهوری آذربایجان شوروی که با محافل حزبی هر دو استان در تماس مستقیم بود، مهم ترین عامل اجرائی سیاست های روسیه در این تحولات به شمار می رفت. سیدجعفر پیشه وری در آذربایجان و قاضی محمد در کردستان رهبری احزاب دموکرات را برعهده داشتند. تقریباً همه روزه رادیو مسکو از جمهوری های خودمختار کردستان و آذربایجان ایران به نیکی یاد می کردند. این در حالی بود که به اعتراف بیشتر مورخان بی طرف، نه در آذربایجان و نه در کردستان، زمینه ای برای شورش های قومی وجود نداشت و احزاب دموکرات به سبب ارتباط آشکار با نظامیان اشغالگر روسیه، هیچگاه با استقبال مردمی مواجه نبودند.
تشکیل دو حزب دموکرات کردستان و آذربایجان و حوادث بعدی آن همچون خلع سلاح تدریجی کلانتری ها و پادگان ها و تشکیل پارلمان محلی و دولت محلی و ارتش محلی و اجرای خودسرانه احکام اعدام و مخالفت با تدریس زبان فارسی در مدارس و غیره که تعرض به تمامیت ارضی کشور بود، دولت وقت ایران را واداشت تا تحت تأثیر فشار افکار عمومی مردم، ارتش را برای سرکوبی تجزیه طلبان و عاملان فتنه آذربایجان و کردستان، روانه منطقه کند اما سربازان روسی مستقر در خاک ایران که برای خود در شمال کشور پادگان نظامی و پست های بازرسی و قلمرو امنیتی تعیین کرده بودند، مانع از آن شدند که نیروهای ایرانی از محدوده شهرک شریف آباد در شش کیلومتری قزوین جلوتر بروند.
این برخورد نیز خود یکی دیگر از جنبه های تیرگی شدید روابط موجود میان ایران و شوروی بود. در این میان حزب توده تبلیغات فراوانی به نفع سیاست روس ها و توقعات آنان از دولت ایران انجام داده و حمایت این حزب از احزاب دموکرات کردستان و آذربایجان عامل موثری در تقویت آنان بود. حزب توده در کردستان حتی کارهای خودرا تحت پوشش حزب دموکرات کردستان انجام می داد و به این حزب بعنوان کمیته ایالتی حزب توده می نگریست.
در آن زمان اصرار روس ها به کسب امتیاز استخراج و بهره برداری از نفت ایران در دریای خزر، حضور نظامی آنان در شهرهای شمالی ایران، حمایت سیاسی و نظامی آنها از حزب توده و یا احزاب دموکرات کردستان و آذربایجان، اشکال متفاوت دخالت مسکو در امور داخلی ایران تلقی می شد.
با اوج گیری اختلافات ایران و شوروی دولت وقت ایران ابراهیم حکیمی در ۲۹ دی ماه سال ۱۳۲۴ در نامه ای به دبیرکل سازمان ملل از وی خواست برای اختتام دادن به این مداخلات که ناقض تمامیت ارضی کشور و بی حرمتی به حق حاکمیت ملی مردم ایران بود، اقدام نماید. شورای امنیت سازمان ملل متحد نیز به دنبال تشکیل اجلاس ویژه ای از دولتین تهران و مسکو خواست اختلافات خودرا بوسیله مذاکره و گفت و گو حل و فصل نمایند.
در پی این درخواست و جنگ تبلیغاتی شدیدی که دولت ابراهیم حکیمی در تهران مقابل روس ها به راه انداخت، استالین در روز اول بهمن ماه سال ۱۳۲۴ سفیر خودرا از تهران فراخواند و روابط دیپلماتیک خود با ایران را در شرایطی که ده ها هزار سرباز روسی در خاک ایران حضور نظامی داشتند، قطع کرد. شاه ایران که نگران ادامه حکومت خود بود و از آینده تیرگی با روس ها می هراسید با اقدام دولت حکیمی در بردن شکایت مقابل روس ها به سازمان ملل مخالف بود و پس به دنبال اعلام قطع رابطه شوروی با ایران، حکیمی را مجبور به استعفا کرد و در ششم بهمن احمد قوام السلطنه را به نخست وزیری کشور گماشت. این چهارمین بار در عصر پهلوی و دومین بار در دوران حکومت محمدرضا پهلوی بود که قوام مامور تشکیل کابینه می شد.
قوام السلطنه به محض احراز دور جدید نخست وزیری خود بلافاصله تلگراف هایی در خصوص اینکه سیاست خارجی دولت او برمبنای مودت و دوستی عمیق و احترام متقابل مبتنی است، به رهبران آمریکا، روسیه و انگلیس مخابره کرد. استالین که قوام را «سیاستمدار بزرگ شرق» نامیده و حزب توده را نیز وادار به پشتیبانی از او کرده بود، در جواب این تلگراف پیام دوستانه ای برای قوام فرستاد و چون قوام تمایل خودرا برای رفتن به مسکو و شروع مذاکرات مستقیم با دولت شوروی بمنظور رفع اختلاف اعلام داشته بود، پس از جانب دولت شوروی به او اطلاع داده شد که سفر قوام به مسکو سبب مسرت خاطر اتحاد جماهیر شوروی خواهد بود.
دولت شوروی از همان بدو انتخاب قوام نخست وزیری ایران می دانست که می تواند بدون آنکه گرفتار درگیری های سیاسی - بین المللی شود، امتیازات مورد نظر خودرا از دولت ایران کسب کند. قوام که در هفتم بهمن ۱۳۲۴ از طرف شاه به نخست وزیری منصوب گردید در هیجدهم همان ماه کابینه خودرا به مجلس معرفی نمود و ۱۰ روز بعد در ۲۸ بهمن در جلسه علنی مجلس شورای ملی خبر سفر قریب الوقوع خود به مسکو را به اطلاع نمایندگان رساند و فردای همان روز با یک هواپیمای روسی اعزامی از شوروی در رأس یک هیات ۱۲ نفره تهران را به مقصد مسکو ترک کرد. قوام در این سفر که تا ۱۵ اسفند همان سال به طول انجامید، در جریان ملاقات با استالین و مولوتف وزیر خارجه شوروی توانست موافقت آنان را برای تعیین سفیر جدیدشان در ایران جلب کرده و همین طور درباره استخراج مشترک نفت دریای خزر توسط ایران و شوروی بوسیله تاسیس یک شرکت مختلط نفتی توافق به عمل آورد.
در پی این توافق مولوتف ادعا نمود که مساله کردستان و آذربایجان ایران یک مساله داخلی است و ابقاء یا انحلال احزاب دموکرات در این دو استان ارتباطی به اتحاد شوروی ندارد. وی سپس بطور شفاهی قول داد به تدریج قسمتی از نیروهای خودرا از قسمت های شرقی خاک ایران مانند مشهد و سمنان و شاهرود و غیره که دارای اوضاع آرامی بودند خارج کند.
قوام السلطنه بعد از بازگشت از مسکو کاملا ناراضی و ناامید به نظر می رسید. در این اثنا قاضی محمد و پیشه وری در کردستان و آذربایجان به سرعت در حال تقویت مواضع سیاسی نظامی و تثبیت موقعیت خود در این دو استان بودند. روزی نبود که یک کلانتری یا یک مرکز دولتی در دو منطقه مورد اشاره مورد تعرض قرار نگیرد و روزی نبود که تصمیمی در ابعاد فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و یا نظامی بمنظور جدا ساختن عملی کردستان و آذربایجان از پیکره ایران به اجرا گذارده نشود.
دو جمهوری کردستان و آذربایجان به سرعت در راه تجزیه طلبی پیش رفتند تا جایی که در سوم اردیبهشت سال ۱۳۲۵ یک «معاهده دوستی و همکاری» بین روسای جمهوری این دو به اصطلاح حکومت به امضاء رسید و طرفین از همتای خود در جمهوری آذربایجان شوروی یعنی میرجعفر باقروف دعوت نمودند تا در رأس یک هیات بلندپایه از این دو جمهوری نوظهور رسماً بازدید کند.
در کردستان ملامصطفی بارزانی از طرف قاضی محمد به مقام ژنرالی نائل گردید و بعنوان فرمانده نیروهای به اصطلاح مردمی جمهوری مهاباد گمارده شد. ملامصطفی پیشنهاد ایجاد پرچم جدید برای کردستان را جدا از پرچم ایران به قاضی محمد داد. او بود که خیلی از حملات چریکی شبانه را مقابل کلانتری ها و مراکز انتظامی و نظامی کردستان ایران طراحی و فرماندهی می کرد.
در ۲۶ اسفند ۱۳۲۴ دولت ایران بار دیگر نسبت به ادامه حضور غیرقانونی روس ها در خاک ایران به دبیرکل سازمان ملل شکایت برد. این شکایت نامه با حمایت انگلیس و آمریکا مواجه گردید و موجبات جنگ تبلیغاتی غرب را مقابل شوروی فراهم آورد. تریگولی، دبیرکل سازمان ملل اکیداً از شوروی خواست نیروهای خودرا هر چه سریع تر از خاک ایران خارج نماید و به حضور نظامی خود اختتام دهد. ترومن، رئیس جمهوری آمریکا نیز در اول فروردین ۱۳۲۵ اولتیماتومی برای استالین فرستاد. در این اولتیماتوم گفته شده بود چنانچه نیروهای شوروی خاک ایران را تخلیه نکنند، آمریکا در ایران نیرو پیاده خواهدنمود. چرچیل، نخست وزیر انگلستان نیز خواهان انعقاد یک اتحاد نظامی با آمریکا شد و مجله اکونومیست چاپ لندن در شماره دوم فروردین ۱۳۲۵ خود نوشت: «چنانچه شورای امنیت سازمان ملل موفق به تغییر سیاست روسیه در ایران نشود لازم است جنوب آن کشور را آمریکا یا انگلیس و یا هر دو آنها اشغال نموده، قصد خودرا به اقامت در آن کشور تا تخلیه کامل نیروهای شوروی از ایران اعلام دارند.»
اتحاد جماهیر شوروی به خاطر آنکه مورد تهاجم شدید تبلیغاتی جهان قرار گرفته بود، ناچار شد از موضع خود عقب نشینی کند. شوروی سفیر جدید خود به نام سادچیکف را که به دنبال دیدار با قوام در مسکو تعیین کرده و در ۲۹ اسفند ۱۳۲۴ به تهران فرستاده بود، مامور مذاکره مستقیم با قوام السلطنه کرد. در نتیجه این مذاکرات که در روز ۱۵ فروردین ۱۳۲۵ شروع شد معاهده تاسیس یک شرکت مختلط استخراج نفت دریای خزر در مقابل شرط تخلیه تمامی خاک ایران از قوای شوروی و تعهد روس ها در قبال عدم مداخله در امور داخلی ایران به امضای طرفین رسید.
این معاهده در دوره فترت یک سال و چهار ماهی که بعد از اختتام مجلس چهاردهم تا گشایش مجلس پانزدهم به وجود آمده بود به امضا رسید و قوام قول مساعد داد که تمامی تلاش خودرا برای تصویب این قرارداد در مجلس پانزدهم بکار بندد. روس ها بعد از توافق با دولت قوام و انعقاد موافقتنامه نفت شمال دیگر حتی نامی از آذربایجان به میان نیاوردند بلکه فقط به اصلاح روابط خود با دولت ایران و استفاده از دوره پانزدهم مجلس شورای ملی برای به تصویب رساندن امتیاز دریافتی ناپایدار خود می اندیشیدند. ضمناً آنان از خرداد ۱۳۲۵ عملیات عقب نشینی مرحله به مرحله خود از شهرهای ایران را آغاز کردند.
قوام بعد از انعقاد معاهده نفت با سفیر شوروی و به موازات خروج نظامیان روسی از شمال ایران، بعنوان گام دیگری در برای کمک به بهبود روابط ایران با همسایه شمالی در تاریخ دهم مرداد ۱۳۲۵ اقدام به ایجاد یک کابینه ائتلافی با حزب توده کرد و در این رابطه سه پست مهم دولتی یعنی وزارت بازرگانی، وزارت بهداری و وزارت فرهنگ را به ترتیب به سه نفر از اعضای حزب توده به اسامی ایرج اسکندری، مرتضی یزدی و فریدون کشاورز سپرد.
تقویت تدریجی مواضع سیاسی نظامی دو جمهوری کردستان و آذربایجان و ناتوانی و بی کفایتی دولت وقت ایران در حل این مشکل نتایج نامطلوبی در نقاط دیگر کشور به همراه داشت. در ماه های نیمه اول سال ۱۳۲۵ شورش های مشابهی در استان فارس توسط خوانین و فئودال های ایل قشقایی به راه افتاد که با غارت و چپاول و تجاوز به نوامیس مردم و حمله به پادگان ها و کلانتری های دولتی همراه بود. شکل محدودتر این حوادث در بوشهر نیز صورت گرفت. این هرج و مرج و ناامنی منجر به استعفای اعضای توده ای کابینه قوام در ۲۵ مهرماه همان سال شد و در نتیجه به عمر ۷۵ روزه دولت ائتلافی خاتمه داد.
در پی خروج نظامیان روس از شمال ایران، حکومت شاه در ۲۱ آذر ۱۳۲۵ دستور حرکت ارتش به استان های کردستان و آذربایجان را صادر کرد. روس ها از دو حزب دموکرات خواستند در مقابل تهاجم نظامی حکومت مرکزی مقاومت نکنند و عقب نشینی نمایند.
در نتیجه سیدجعفر پیشه وری، رئیس حزب دموکرات آذربایجان باوجود در اختیار داشتن یک میلیون قبضه اسلحه بوسیله مرزهای شمالی کشور به شوروی گریخت. در عین حال در نتیجه برخورد خونینی که میان ارتش و اعضا و هواداران مسلح وابسته به حزب دموکرات رخ داد، صدها نفر از طرفین کشته یا مجروح شدند و تعداد زیادی نیز توسط سربازان رژیم شاه دستگیر گردیدند. علاوه بر این بیش از ۳۰ هزار تن از مردم نیز خانه و کاشانه خودرا به سمت مرزهای شمالی کشور ترک گفتند و خیلی از آنها به ناچار وارد آذربایجان شوروی شدند. بطوریکه در سال ۱۳۲۶ روزنامه های باکو تعداد پناهندگان آذربایجان را نزدیک به ۲۰ هزار نفر ذکر کردند.
اما قاضی محمد که خود از روحانیون کردستان بود به تصور آنکه می تواند به شکلی با ارتش کنار آید، در مقام رئیس جمهوری مهاباد و رهبر حزب دموکرات کردستان به افراد خود دستور داد حتی یک گلوله به طرف سربازان ارتشی شلیک نکنند. ارتش رژیم شاه که دو ماه بعد از سرکوبی خونین غائله آذربایجان به سمت کردستان به راه افتاده بود، در اوایل اسفند ۱۳۲۵ بدون درگیری وارد مهاباد شد. قاضی محمد خواهان گفت و گو با فرمانده ارتش گردید و گفت وگوهای محدودی نیز صورت گرفت و لیکن سرانجام وی به اتفاق برادران و بستگانش و بیشتر کسانی که در تشکیل حزب دموکرات کردستان نقشی ایفاء کرده بودند، به فاصله یک هفته بعد از ورود ارتش به مهاباد بازداشت شدند. قاضی محمد در دهم فروردین ۱۳۲۶ به همراه سه نفر دیگر همچون سیف قاضی وزیر جنگ کردستان و برادر قاضی محمد، در تهران بدار آویخته شدند. سپس سه نفر دیگر از همدستان وی در هفدهم همان ماه در مهاباد و ۱۵ نفر دیگر در سقز اعدام شدند.
افراد ملامصطفی بارزانی نیز در حین ورود ارتش به مهاباد به تدریج در جریان یک رشته درگیری با سربازان شاه موفق شدند همراه با خود وی به خاک شوروی بگریزند. بدین ترتیب غائله دو حزب دموکرات در کردستان و آذربایجان فرونشانده شد.
پانزدهمین دوره مجلس قانون گذاری ایران بعد از یک دوره فترت پر حادثه در ۲۵ تیرماه ۱۳۲۶ راه اندازی شد و کار رسمی خودرا در ششم مرداد همان سال شروع کرد. مجلس پانزدهم به دولت ترمیم شده احمد قوام در ۲۲ شهریورماه ۱۳۲۶ رای اعتماد داد و همین طور قرارداد نفتی منعقده میان ایران و شوروی را بعد از یک بحث طولانی در جلسه علنی مورخ ۲۹ مهرماه همان سال با اکثریت آراء مردود و باطل دانست.
با رد این قرارداد روس ها متحمل ۳ شکست اساسی شدند. اولین سرکوب جمهوری های تحت الحمایه و دست نشانده آنان در آذربایجان و کردستان. دوم استعفای کابینه ۷۵ روزه ائتلافی قوام و سوم رد تقاضای امتیازخواهانه دولت شوروی در مجلس دوره پانزدهم. [۲]
منابع:
۱-روزنامه شرق. دکتر میر مهرداد میرسنجری استادیار دانشگاه در رشته محیط زیست. ۲۱ آذر ۱۳۹۵، شماره ۲۷۴۸
۲-موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی




منبع:

1399/09/22
12:22:57
5.0 / 5
1719
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
X

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۹ بعلاوه ۳
محفل