آزادارمكی:
بدسلیقه ترین چهره های رسمی، فردای پیروزی در صدا وسیما وارد شدند
به گزارش محفل، با پایان جنگ، انتظار این بود که صداوسیما گرفتار تغییر شود و دست کم یک جانبه نگری ادامه پیدا نکند. با کمال تأسف دیدیم که چنین نشد. فردای پیروزی در جنگ، بدترین، ارتجاعی ترین و بدسلیقه ترین چهره های رسمی وارد صحنه شدند؛ اشخاصی مثل جواد لاریجانی، محسن رضایی، حسین کچویان، رائفی پور، عباسی و امثالهم.
به گزارش محفل به نقل از خبر آنلاین، تقی آزاد ارمکی استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران، در مورد این که به تازگی در بیانه 180 اقتصاددان و استاد دانشگاه برای تغییر پاردایم که جز امضاکنندگان آن بوده وخواستار تغییر رویکرد صداوسیما برای بازگشت مرجعیت رسانه ای به کشور شده است، اظهار داشت: ما کشوری بودیم که با یک سه گانه زیست رسانه ای وارد جنگ شدیم. اولی، زیست رسمی صداوسیمایی بود؛ رسانه ای که بنا بر گفته خود آقای جلیلی، برنامه هایش را نه برای همه مردم، بلکه صرفا برای طرفداران خودش، یعنی برای حزب اللهی ها، تولید می کرد. این رسانه هرچند رسانه ملی است اما رسانه حزب اللهی هاست.
به نقل از اقتصاد نیوز، اهم اظهارات آزادارمکی را در ادامه می خوانید:
* رسانه دیگری هم وجود داشت که به شکل پراکنده جامعه مدنی را نمایندگی می کرد. بخش زیادی از این رسانه در چارچوب شبکه های اجتماعی مانند یوتیوب، واتساپ، تلگرام و امثال آن شکل گرفته بود؛ جایی که نمایندگان جامعه مدنی مسایل و دیدگاه های خویش را مطرح می کردند.
* رسانه سومی هم وجود داشت؛ رسانه های بیگانه ای که اساساً با هر دو جریان رسانه ای دیگر مشکل داشتند. این رسانه ها خارج از کشور فعالیت می کردند و تبلور آنها را در شبکه ای مانند ایران اینترنشنال بود.
* همین سه گانه بود که زیست رسانه ای ایران را شکل داده بود و همچنان شکل می دهد. رسانه اول، یعنی صداوسیما، بر پایه منابع ملی مدیریت می شد. رسانه دوم بر مبنای منابع جامعه و گروههای اجتماعی شکل گرفته بود، و رسانه سوم، با منابع بیگانه و استعماری فعالیت می کرد؛ یعنی بودجه آنها را جریان هایی چون صهیونیسم بین الملل تأمین می کردند.
* در دو دهه اخیر، همه صداها و دیدگاه ها، از گرایش های مختلف، بر این نکته تاکید داشتند که رسانه ملی باید واقعا «ملی» شود؛ یعنی نماینده گروههای متنوع اجتماعی باشد. صداهای مختلف جامعه باید در رسانه ملی شنیده می شد؛ چه در خبر، چه در موسیقی، چه در تئاتر، چه در سینما و دیگر حوزه ها. اما مدیریت رسانه ملی تصمیم گرفته بود که این مسیر، یک جانبه پیش برود.
* در نهایت، با رسیدن به جنگ، اتفاقی که افتاد این بود: باآنکه بازی سه گانه رسانه ای همچنان برقرار بود، اما جای آنها تا حدی عوض شد. به این معنا که در میانه جنگ، نمایندگان جامعه مدنی غالب شدند؛ چون که صداوسیما توان درک پدیده جنگ و ابعاد مختلف آنرا نداشت، و در نتیجه، بخشی از صداهایی که معمولا در رسانه ملی جایی نداشتند، در این مقطع شنیده شدند.
* فضایی شکل گرفت که در تقابل با رسانه رسمی و صدای تک بعدی گروه غالب بود. جمع کثیری از مردم وارد صحنه شدند. اگر به همگرایی اجتماعی که در دوره جنگ به وجود آمد نگاه کنید، می بینید که این فضا را نه صداوسیما ایجاد کرد، نه رسانه هایی مثل ایران اینترنشنال؛ چون که هر دو درگیر ستیز با یکدیگر بودند و به حاشیه رفته بودند.
* در عوض، رسانه هایی که نماینده جامعه مدنی بودند، این فضا را ساختند. آدم ها در این فضا زنده شدند، فضا آفریدند، و ندای دفاع از سرزمین را همین رسانه ها نمایندگی کردند؛ رسانه هایی که در اختیار جامعه مدنی بودند. موسیقی «ای ایران» متعلق به این فضاست. دفاع از سرزمین و میهن، دعوت از مدافعان ایران و... در رسانه نماینده جامعه مدنی مطرح بود. این ها خصوصیت های رسانه ای بود که در آن دوره توانست فضا را بسازد و غالب شود.
* اما با پایان جنگ، انتظار این بود که این رسانه ها به رسمیت شناخته شوند، یا دست کم صداوسیما گرفتار تغییر شود و دست کم یک جانبه نگری ادامه پیدا نکند. با کمال تأسف دیدیم که چنین نشد. فردای پیروزی در جنگ، بدترین، ارتجاعی ترین و بدسلیقه ترین چهره های رسمی وارد صحنه شدند؛ اشخاصی مثل جواد لاریجانی، محسن رضایی، حسین کچویان، رائفی پور، عباسی و امثالهم. این ها اشخاصی اند که جامعه نسبت به آنها حس تنفر داشت؛ چه به خاطر تحلیل هایشان، چه قضاوت هایشان.
* فردای جنگ، این صداها، صداهای مسلط شدند، در حالیکه انتظار عمومی چیز دیگری بود. امروز هم این انتظار وجود دارد که اگر بناست انسجام اجتماعی ای که بیشتر حالت عاطفی دارد به ساحت اجتماعی تبدیل گردد، باید در مدیریت، رفتار و نگاه صداوسیما تغییراتی رخ دهد؛ بگونه ای که نمایندگان جامعه مدنی صدا داشته باشند و بتوانند حیات اجتماعی را نمایندگی کنند. اما اساسا چنین اتفاقی نیفتاده است و لزوم این تغییر وجود دارد.
* ( در جواب سوال: یعنی می گویید که در ۱۲ روز جنگ هم، با وجود فضای اجتماعی یک دست، صداوسیما تغییر رفتار نداد؟): نه اصلاً. صداوسیما حتی در همان ۱۲ روز جنگ هم گرفتار یک گیجی مفرط بود؛ نوعی ابهام و سردرگمی که سبب شده بود اصلاً نفهمد ماجرا چیست. آن گیجی باقیمانده بود، اما وقتی بالاخره متوجه شد که چه اتفاقی درحال رخ دادن است، باید تغییر رفتار می داد. متاسفانه چنین تغییری رخ نداد، و گروه "جلیلیون"، اجازه چنین تغییری را نمی دهند.
* اساساً قصه این گروه، قصه سقوط این سرزمین و فروپاشی فرهنگی اجتماعی است؛ آنها در این راه حرکت می کنند و در مقابل جامعه هم ایستاده اند. این خطی که دنبال می کنند، تقویت یک جانبه نگری است که به نظر من، در نهایت به سقوط اجتماعی خواهد انجامید.
*( در جواب سوال: گفتید رسانه جامعه مدنی سایت ها، شبکه های اجتماعی و... بودند و در دوران جنگ نقش داشتند. در حالیکه در آن مقطع خیلی از این ها یا فیلتر بودند یا اینترنت قطع بود...): نه، این طور هم نبود که جامعه مدنی کاملا بی صدا باشد. درست است که در مقاطعی فیلترینگ اعمال شد یا محدودیت هایی وجود داشت، اما با وجود همان ارتباطات محدود هم نقش تاریخی مهمی ایفا کردند. برای مثال، نامه ای که آقای تاجزاده از زندان می نویسد کوتاه است اما همه جامعه آنرا دیدند و جامعه مدنی را تحت تاثیر قرار داد؛ یا حرفی که دکتر سروش یا اظهارنظر یک منتقد ادبی، یک ورزشکار می زدند به رغم محدودیت رسانه ای به سرعت منتشر و در جامعه بازتاب داده می شوند.
* حتی در فضای کنترل شده و فیلترشده هم این صداها می توانند نقش آفرین باشند. در مقابل، رسانه ای مثل صداوسیما که صدها کانال و همه امکانات را در اختیار دارد، نمی تواند حتی یک نقش ساده اجتماعی ایفا کند.
هنوز احتمال مداخله نظامی وجود دارد
* مشکل اصلی امروز ما، باردیگر مسئله "حمله دشمن" است. برای دشمن (اسرائیل) حمله به ایران امکانپذیر شده است. حتی اگر بگوییم که روی زمین نیامده، اما آسمان ما را عملا اشغال کرده است.
* ترامپ گوشزد نمود که مبادا کاری کنید که باردیگر حمله کنم. یعنی هنوز هم احتمال مداخله نظامی وجود دارد، و این مسئله ساده ای نیست. چیزی که می تواند جلوی این تهدید را بگیرد انسجام اجتماعی است و...
* وقتی که صداهای مخرب، آزاردهنده و مدافع جنگ وجود نداشته باشند و دیده نشوند؛ آن هایی که یک دوگانگی در جامعه را تقویت می کنند. صورت ظاهری جامعه همان رسانه؛ صداوسیما است. صورت پنهان آن در بوروکراسی، در ساختار فرهنگی و اقتصادی می باشد.
* اما صداوسیما همان مسیر گذشته را ادامه می دهد: همان افراد، همان شعارها، همان سبک بیان، همان چهره ها و.... مجموعه ای از افراد مبهم به صداوسیما آمده اند که به گمانم خودشان هم باور ندارند چیزی بلدند! اشخاصی به اسم متخصص رسانه، روابط بین الملل، جنگ و... به آن جا می روند. اما سؤال این جاست: اگر این ها واقعا متخصص اند، چرا تا روز گذشته کسی آنها را نمی شناخت؟
* یک سری حرف های مبهم، تکراری، آزاردهنده و مشمئزکننده به شکل شعاری همراه با نوحه سرایی مطرح می شود. حالا که با محرم هم مصادف شده مخاطب و جامعه دارد آزار می بیند. در حالیکه برای مقاومت احتیاج به تغییر وجود دارد، اختلال به وجود می آید که منجر به ضعف، نابسامانی و بحران های جدی تر می شود.
*( در جواب سوال: شما این اراده را می بینید که تغییری در رویکرد صداوسیما ایجاد شود؟): نه، متاسفانه من هیچ اراده ای برای تغییر نمی بینم. هیچ چیز در صداوسیما تغییر نکرده—نه برنامه ها، نه نحوه خبررسانی، نه نوع تحلیل ها، و نه حتی چهره هایی که در قاب رسانه ظاهر می شوند. هیچ نشانه ای از تغییر وجود ندارد. و همین است که نگران کننده و آزاردهنده است.
* این وضعیت می تواند نخستین گام در راه تخریب همبستگی اجتماعی باشد؛ آن همبستگی احساسی و عاطفی که در جریان جنگ شکل گرفت، امکان دارد به آسانی از بین برود و جامعه را گرفتار یک ضعف شدید کند. دشمن، حالا که آمده و تهدید به حمله می کند، اگر این فضا ادامه پیدا کند، می تواند ضربه بزند و قسمتی دیگر از سرمایه های ملی ما را از بین ببرد. این یعنی یک عقب ماندگی بنیادی.
* چاره اولیه، همین ظاهر کار است. مثل صورتی است که مردم به آن نگاه می کنند؛ اگر لکه سیاه روی آن باشد، مردم صورتشان را برمی گردانند، نگاه نمی کنند، فاصله می گیرند. شما باید اول آن لکه را پاک کنید تا صورت قابل دیدن شود، تا مردم حاضر باشند باردیگر نگاه کنند، گفتگو کنند.
* صداوسیما هم اکنون مانند یک لکه سیاه بر چهره جمهوری اسلامی است. این سیاهی باید شسته شود. وقتی این اتفاق افتاد، گفتگو ممکن می شود، راه باز می شود، و نیروهای اجتماعی متکثر می توانند ظهور و بروز پیدا کنند و منشأ اثر شوند.
* در بحث جنگ، یک نوع برداشت نادرست شکل گرفته؛ بسیاری در حوزه رسمی تصور می کنند این وظیفه طبقه متوسط، روشنفکران و جامعه مدنی بوده که حالا به اشتباه خود پی برده و به میدان آمده است.
* این بدترین نگاه است. جامعه مدنی نیامده که وضع موجود را تأیید کند؛ بلکه آمده تا وضعیت کنونی نشکند و راهی برای عبور از وضع موجود باز شود. همین نامه ها و بیانیه ها به دفاع از تغییر پارادایم می پردازند و می گویند حالا زمان تغییر است.
* تغییر باید در خیلی از حوزه ها رخ دهد؛ ابتدا در صورت ظاهر جامعه، سپس در لایه های پنهان آن، یعنی مدیریت، بوروکراسی، مراودات اجتماعی، جابه جایی پروژه ها و سایر زمینه ها.
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب