میلاد حضرت زهرا(س) و مختصات زمانی آن
محفل: رفتار پیامبر (ص) با حضرت زهرا(س) از سر تحبیب و نوازش پدری در محیطی که جاهلان، دختران را طعمه قبر می کردند، یک ضربه انقلابی بر خانواده ها و روابط غیرانسانی محیط بوده است.
به گزارش محفل به نقل از مهر، حضرت فاطمه (س) چهارمین دختر حضرت محمدمصطفی (ص) بود و نیز کوچک ترین دختر خانواده. خانواده ای که پسری برایشان نمانده بود. آن هم در جامعه ای که ارزش هر پدری و هر خانواده ای به «پسر» بود.
علی اکبر غیاثی در یادداشتی نوشته است: نظام قبیله ای عرب از دوره ی «مادرسالاری» گذشته بود و در عصر جاهلیت نزدیک به بعثت به دوره ی «پدرسالاری» رسیده بود و حاکمیت خانواده ها و خاندان ها با «پدربزرگ» بود و اساساً مذهب نزدشان سنت پدرانشان بود و ملاک درستی عقیده و عامل ایمانشان، ع قیده ی آباء و اجدادشان بود و همه در مقابل انقلاب ها برای حفظ سنت پدری می ایستادند و گذشته از اینها زندگی قبیله ای به خصوص در آن صحرای خشن که روابط «قبیله ای بر اصل دفاع و حمله» مبتنی بود به فرزند پسر، اصالت و موقعیتی می بخشید که پایه ی نظامی و اجتماعی داشت و «پسر بودن» خود به خود ذات برتری یافت و دارای ارزش های معنوی می شد و به همین دلیلهای و به همین نسبت «دختربودن» حقیر شد و ضعف در او به ذلت تبدیل می شد و او را به اسارت می کشاند و اسارت نیز ارزش های انسانی او را ضعیف می نمود.
در چنین محیطی و زمانی است که تقدیر که در پس پرده ی غیب دست اندر کار برهم زدن همه چیز است و پنهانی بر آن است تا در این مرداب آرام و متعفن زندگی و زمان انقلابی ریشه برانداز و آفریننده برپا کند، اینجاست که خالق هستی ناگهان نقشه ی شگفت و شیرین؛ اما دشواری را طرح می کند و برای اجرا دو چهره ی شایسته را برمی گزیند: «پدری و دختری» را و بار سنگین آنرا «حضرت محمد رسول خدا (ص)» به عنوان پدر و خلق ارزش های انسانی و نوین انقلابی را باید «حضرت فاطمه (س)» به عنوان دختر در خویش نمایان کنند.
در این روزگار تنها خانواده ای که در بنی هاشم اعتبار و حیثیتی تازه یافته خانواده حضرت محمد (ص) است. او که از نواده ی حضرت عبدالمطلب (س) است و ازدواجش با حضرت خدیجه (س) زن نامور و باشخصیت و ثروتمند مکه، موقعیت اجتماعی و استواری را برایش پدید می آورد و استقامت شخصیت و امانت و اعتباری که خود حضرت محمدامین (ص) در جمع بنی هاشم و رجال قریش دارد و همه را متوجه کرده که وی آئینه ی مفاخر عبدمناف و نگهبان اشرافیت بنی هاشم و به خصوص احیاءکننده حیثیت حضرت عبدالمطلب (س) خواهد شد.
این حضرت محمد (ص) است که هم خود و هم همسرش شخصیتی نافذ دارند و شجره ی بنی هاشم باید از این خانه شاخ و برگ برافشاند و بر مکه ساید افکند. همه در انتظارند تا از این خانه «پسرانی برومند» بیرون آیند و به خاندان عبدالمطلب و خانواده حضرت محمد (ص) پسر عبدالله، قدرت، اعتبار و استقامت بخشند؛ اما اولین فرزند دختر بود به نام ((زینب)) و دومین فرزند هم دختر بود به نام ((رقیه) و سومین فرزند هم دختر شد به نام ((ام کلثوم)). هنوز همه در انتظارند خداوند به حضرت محمد (ص) پسری عنایت نماید و فرزندان بعدی دو پسر به نام ((قاسم و عبدالله)) متولد شدند که مژده ی بزرگی بود؛ اما ندرخشیدند و افول کردند و الان در این خانه سه فرزند است و هر سه دختر و پدر گرچه دخترانش را عزیز می دارد؛ اما با احساسات قومش و نیاز و انتظار خویشاوندان شریک است. آیا حضرت خدیجه (س) که به آخر عمر نزدیک می شود، فرزندی خواهد آمد؟!
امید سخت ضعیف شده است. آری! شور و امید در این خانه جان گرفت و التهاب به آخرین نقطه ی اوج رسید. این آخرین شانس خانواده ی حضرت عبدالمطلب (س) است و آخرین امید؛ اما باز هم دختر شد و نامش را (فاطمه) گذاشتند و شور و شوق از خانواده بنی هاشم به بنی امیه منتقل شد و دشمن کامی و زمزمه ها و دشنام ها و فریادها که حضرت محمد (ص) ابتر شده و شگفتا تقدیر چه بازی زیبا و قشنگی را آغاز نموده است- زندگی می گذرد و حضرت محمد (ص) به امر خدا پیامبر (ص) می شود و فاتح مکه – همه ی اسیران آزاده شده اش، قریش و همه ی قبایل به زیر فرمانش درمی آیند و سایه اش به سراسر شبه جزیره می گسترد و شمشیرش چهره ی امپراطوری های عالم را می خراشد و آوازه اش در زمین و آسمان می پیچد و در یک دست قدرت و در دستی دیگر نبوّت و سرشار از افتخارات و درختی تنومندی شد که در «کوه حرا» روییده شد و سایه اش افق تا افق و همه ی زمان ها را فراگرفت و این مرد بزرگ چهار دختر دارد که سه تن آنها پیش از رحلت خودش به دنیای باقی می پیوندند و الان یک فرزند دارد و آن هم دختر کوچکترش «حضرت فاطمه (س)» وارث همه ی مفاخر خاندانش و وارث همه ی ارزش ها نه فقط از خاک، خون و پول که «پدیده ی وحی است».
آفریده ایمان، جهاد، انقلاب، اندیشه و انسانیت است و اینک حضرت محمد (ص) که خود وارث حضرت عبدالمطلب (س) و عبد مناف، (قریش و عرب) و وارث حضرت ابراهیم -حضرت نوح -حضرت موسی و حضرت عیسی علیهم السلام و وارث تاریخ بشریت است، یک وارث دارد و آن هم «حضرت فاطمه (س)» است و خداوند به او وحی می فرستد: «انا اعطیناک الکوثر. فصل لربک و النحر. ان شانئک هو الابتر». به تو کوثر عطا کردیم ای محمد (ص)! پس برای پروردگارت نماز بگزار و شتر قربانی کن! همانا دشمن کینه توز تو «ابتر» است.
اکنون یک دختر ملاک ارزش های پدر می شود و وارث همه ی مفاخر خانواده می گردد و ادامه ی سلسله ای می شود که از حضرت آدم شروع می شود و بر همه ی راهبران آزادی و بیداری تاریخ انسان گذر می کند و به حضرت ابراهیم بزرگ می رسد و حضرت موسی و حضرت عیسی را به خود پیوند می دهد و آخرین حلقه این زنجیر عدل الهی، حضرت فاطمه (س) است و حضرت فاطمه (س) خود می داند که کیست و در این جامعه انقلاب می کند و زن را از اسارت آزاد می کند و رسول گرامی خدا (ص) هم می داند که حضرت فاطمه (س) کیست و رفتارش با او ماورای رفتار پدرانه است و تاریخ از رفتار او با دختر کوچکش در شگفت است.
هر روز بامداد به او سلام می کند و دست او را می بوسد. این گونه رفتار از سر تحبیب و نوازش پدری در چنان محیطی که جاهلان، دختران را طعمه قبر می کردند، یک ضربه انقلابی بر خانواده ها و روابط غیرانسانی محیط بوده است و می خواهد به همه ی انسان ها تاریخ بیاموزد که از عادات و اوهام سنتی نجات یابند و به مرد بیاموزد که از تخت غرور و جبروت پایین آید و به زن احترام گذارد و به زن نیز می آموزد که تنها ملعبه ی زندگی نباشد و از پستی و حقارت نجات یابد.
منبع: mahfel110.ir
این مطلب محفل را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب