چطور دین داری در نگاه و عمل افراد متفاوت تفسیر می شود؟
به گزارش محفل، تحولات اجتماعی می توانند به تغییر در سطح معرفتی منجر شوند هنگامی که مدرنیته محقق شد صورتی از دین رواج یافت که پا به پای تغییرات مدرنیته بود.
خبرگزاری مهر -گروه دین و اندیشه-سیده فاطمه سادات کیایی: همه افراد و گروه ها به صورت یکسان مقید به مدلی مشخص از دین داری نیستند و دین داری در بین اقشار مختلف نوعی تفاوت و تمایز در اجرای دین را شامل می شود که این به معنای تمایز میان اجرا و به کار بستن دین با متن و حقیقت آن است. این که چرا در مبحث حجاب عده ای پوشاندن کامل سر را حجاب کامل می پندارد و برخی دیگر بیرون بودن کمی از مو را نه به لحاظ حکم خود دین، بلکه بر مبنای فرهنگ حاکم بر اجتماع و فرهنگ خود جایز می دانند موضوعی است که در فرهنگ های مختلف متفاوت می باشد. بی گمان عوامل و شرایطی وجود دارد که در تفاوت دینداری تاثیرگذارند و میتوان به صورت کلی به دو عامل انسانی و محیطی تقسیم بندی کرد.
بر این اساس دین اسلام به معنای تسلیم و انقیاد در مقابل خداوند در سه حوزه شناخت، آگاهی و رفتار است. مراد از تسلیم در سطح شناختی عقیده قلبی است. آگاهی دینی هم در سطح شناخت واقع می شود. چون که مرحله نخست از اکتساب ایمان به دست آوردن آگاهی دینی است. تسلیم در بعد عاطفی به معنای هماهنگ شدن انبساط و انقباض روحی برپایه خواست و اراده الهی است. در بعد رفتاری هم تسلیم به معنای اتباع از احکام و دستورات است.
فرهنگی شدن دین یا دین فرهنگی
فرهنگی شدن دین را میتوان به دو عامل عمده نسبت داد. عامل نخست تفاوت در ظرفیتهای وجودی انسانی است که در ادبیات اسلامی به سطوح متفاوت ایمان منجر می شود. عامل دوم هم به نمود فرهنگ در صور دینداری مربوط است. گرچه ظرفیت روحی انسان ها تحت تاثیر عوامل فرهنگی هم متغیر است اما در کنار عوامل فرهنگی شاخصهای دیگری هم وجود دارند که به اختلاف ظرفیتهای انسانی دامن می زنند. ازاین رو لازم بود که ما دقیقا «فرهنگ» و «ظرفیت انسانی» را دو عامل جدا بینگاریم.
دینداری فرهنگی به معنای دین جدا شده از متن اصلی و قرار گرفته در بستر حیات اجتماعی است که بیشتر از هر چیز حاصل دخالت سرمایه فرهنگی افراد مختلف در تدین آنها است. بر این اساس چهارگونه کلان دینداری فرهنگی به دست آمد که عبارت اند از: دینداری قشر متوسط فرهنگی، دینداری قشر فرودست فرهنگی، دینداری روشنفکران و دینداری عالمان دینی. این دینداری خویش را در چارچوب سه بعد رفتار، شناخت و احساس و عاطفه بروز می دهد. بر این اساس دینداری فرهنگی به معنای تأثیرپذیری دین از فضای فرهنگی اقشار مختلف است. این دینداری متأثر از فضا، عادت واره، تحولات اجتماعی و شرایط جغرافیایی و همینطور رسانه ها هم می باشد و متناظر با سرمایه فرهنگی اقشار اجتماعی است.
در تحقیقی که هادی اسماعیلی انجام داده است دینداری فرهنگی را به ۴ بخش تقسیم کرده و هر یک را به شکل مجزا مورد بررسی قرار داده است. وی ابتدا به دینداری فرهنگ عامه پرداخته که به اشکال عمومیت یافته دینداری در بین اقشار متوسط و فرودست فرهنگی اشاره دارد. دینداری عامه در ابتدا تلاش دارد حقیقت را ساده کند، مثل این که توحید در چارچوب چرخ نخ ریسی خلاصه شد و یا مساله غیبت امام معصوم در تمثیلی همه فهم به شکل خورشید پشت ابر بیان شد، در اینجا با نوعی ساده شدگی در باور رو به رو هستیم. در مرحله دوم دینداری عامه عملیاتی می شود یعنی برای حل مشکلات خود ابزاری را درنظر می گیرد و راهکارهایی در اختیار قرار می دهد. هتکگامی که عامه بری حل مشکل خود تنها مبادرت به توسط می کنند اما در عین حال به شرایط ایجاد کننده مشکل چندان فکر نمی کنند به چنین وضعی اشاره دارد. سوم این که دین عامه به دنبال پژوهش و تفحص از حقیقت و حقایق نیست بلکه چیزی را که در ظاهر صحیح می بیند تائید می کند. چهارم این که چون باور جمعی قشری انگارانه است به شکل باوری فوق العاده روشمند نیست و ذهن عامه به دنبال تحلیل و پژوهش عمیق مطالب نیست.
فرهنگ عامه پسند و دینداری اقشار فرودست
دینداری فرهنگی در قشر فرودست اما به شکلی دیگر است. فرودست در اینجا به معنای میزان بهره مندی افراد از سرمایه فرهنگی و دینی است ازاین رو بهره مندی کم افراد از سرمایه فرهنگی و دینی آنها را به قشر فرودست مبدل می کند. در این منظر فرهنگ عامه پسند نمود پیدا می کند. فرهنگ عامه پسند به معنای فرهنگ مورد علاقه مردم که در این معنا فرهنگ عامه پسند حقیقتاً فرهنگی است که بسیار مورد توجه است یا بسیار مورد علاقه گروه زیادی از مردم است.
آنچه که سلیقه فرهنگی یا سلیقه فرهنگ عامه پسند در برمی گیرد دامنه ای از قضاوت های ارزشی نسبت به متن یا فعالیتی خاص است که اولاً بیان کننده آگاهی کاذب است، دوما ادراک اجتماعی خاصی بروز می دهد و سوما به نظم اجتماعی خاصی پایبند است و طرفداران خویش را مقید می سازد. شاید همین جنبه از دینداری است که در ادبیات علوم دینی به عرف متشرعه ولی تأیید نشده از جانب معصوم شناخته می شود.
مرحوم علامه محمدرضا مظفر در این زمینه معتقد می باشد سیره بر دو نوع است: گاه روشن می شود که این سیره در زمان معصومین جاری بوده است به شکلی که معصوم هم یکی از عاملین آن بوده یا تقریر می نموده است و گاه این مشخصه روشن نمی شود یا این که فهمیده می شود این سیره پس از عصر ائمه شکل گرفته است. اگر مانند نوع اول بود شکی نیست که آن سیره حجت قطعیه ای است برای موافقت شارع در این صورت خود، دلیلِ حکم است… و اگر مانند نوع دوم بود در این صورت مجالی برای اعتماد به آن در کشف موافقت معصوم به نحو قطع و یقین نمی یابیم.
جایگاه عقلانیت در دینداری نخبگان
هنگامی که از دینداری نخبگان صحبت به میان می آید به عنصری ترین عامل شکل گیری این نوع دینداری توجه می شود. این عامل را میتوان عقلانیت دانست که خود به دو دسته روشنفکران و نخبگان دینی تقسیم بندی می شود. اگر در نگاه روشنفکر متدین، تنها عقل است که می تواند مصلحت و مفسده امور را تشخیص دهد، در نظرگاه عالم دینی، عقل تنها بخشی از ابزار شناختی است. سبک زندگی چنین اشخاصی با سبک زندگی سایر دین داران متفاوت می باشد. هر چند شاید بتوان سبک زندگی این گروه را نه دینداری فرهنگی بلکه فرهنگ دینی به شمار آورد اما میتوان به وجوهی از دینداری این گروه اشاره نمود که متأثر از فرهنگ است. به شکلی که گاه میتوان از صورت های رواج یافته سبک زندگی عالمان دینی به مثابه دینداری فرهنگی نام آورد. هنگامی که از ضرورت تعطیلی بازار و کارهای تجاری در مناسبت های خاص مذهبی سخنی به میان می آید شاید بیشتر از هر چیز صورتی از دینداری فرهنگی عالمان دینی مد نظر است که به مثابه فرهنگ دینی در بین افراد بروز یافته است. تحولات اجتماعی می توانند به تغییر در سطح معرفتی منجر شوند. هنگامی که مدرنیته محقق شد صورتی از دین رواج یافت که پا به پای تغییرات مدرنیته بود. ریشه اصلی این سبک از دینداری در انقلاب فرهنگی عصر جدید غرب جای داشت که در آن بر فردگرایی اخلاقی معنوی و فردگرایی ابزاری و صورت های احساسی و عاطفی تاکید می شد.
در کنار چنین عواملی شاید بتوان به عامل جغرافیا هم بعنوان عاملی قابل تأمل در شکل گیری دینداری فرهنگی توجه نشان داد. این نوع عوامل عموماً بشکل های ظاهری دینداری مرتبط اند. گو اینکه گاه شرایط زیست محیطی یک منطقه خاص زمان برگزاری برخی مناسک مذهبی را تغییر می دهند. فضا و همینطور عادت واره می توانند بعنوان عوامل مهمی دیگر در تشکیل دینداری فرهنگی مد نظر قرار گیرند. ازاین رو عادت واره هر قشر و فضای حاکم بر هر خرده فرهنگ به تغییر کالبد دینداری می انجامند.
می توان به نهادها هم بعنوان عوامل دینداری فرهنگی اشاره نمود. بدون شک در جامعه مدرن که از نهادهای اجتماعی و تفکیک نهادی اجتماعی حرفی به میان می آید باید به نقش تربیتی نهادها توجه نشان داد. همچون بسترهای شکل دهنده شخصیت اجتماعی، نهاد رسانه است. در جوامع دینی، رسانه های دینی می توانند عامل بروز دینداری فرهنگی به شمار آیند. در این بین شیوع گونه هایی از دینداری فرهنگی، حاصل گزینش هایی است که رسانه دینی به جا یا نابه جا با هدف تقویت رفتارها و عقاید دینی انجام می دهد. در این شرایط، رسانه خود حتی بعنوان منبعی برای تعریف دین به شمار می آید.
منبع: mahfel110.ir
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب